روایـت هایی خواندنی از داستـان روبـاه و کـلاغ !
علمي ادبي هنری تفريحي .....Scientific, literary, artistic, recreational
تاریخ : یک شنبه 21 آبان 1391
نویسنده : محمود مرادپور




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گاهی مواقع ممکن است با شنیدن یک کلمه و یا یک جمله کوتاه، ذهنمان مکث کوتاهی کند و بی درنگ به گذشته های دور برود و یاد خاطره ای تلخ یا شیرین بیفتد. یا زمانی پیش آمده که با دیدن یک صحنه یا یک رویداد کوچک این تداعی در ذهن بوجود آمده که فکر کنیم این صحنه را قبلاً دیده ایم یا برایمان اتفاق افتاده است.

بعضی از خاطرات هم به قدری شیرین و دل چسب هستند که هیچ گاه رنگ کهنگی و فراموشی به خود نمی گیرند و هرگاه یاد آنها می افتیم انگار همین چند لحظه پیش اتفاق افتاده اند. شعر کلاغ و روباه را که در یکی از کتاب های دوره ی دبستان داشتیم یادتان هست؟ داستان کلاغی بود که یک قالب پنیر پیدا می کند. آن را به منقار گرفته، روی شاخه درختی می نشیند. روباهی او را دیده و می خواهد به هر ترفندی پنیر را از کلاغ بگیرد. شروع می کند به تعریف و تمجید از کلاغ. سرانجام از او می خواهد تا با صدای خوش و دلنوازش آوازی بخواند. کلاغ که از تعریف و تمجید روباه خوشش آمده، دهان باز می کند تا آوازی بخواند. پنیر از دهانش می افتد و روباه با خوردن آن پنیر دلی از عزا در می آورد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


در ادامه ایمیل نگاهی داریم به شعر روباه و کلاغ دوره ی دبستان که سروده حبیب یغمایی هست و نمونه هایی که بعدها و به پیروی از هدف و انگیزه ی شاعر که همانا تجسم تقابل فریبکاری و سادگیست به تعدد این سروده اضافه شده ...


شعر روباه و کلاغ دوره ی دبستان:

زاغکی قالب پنیری دید
به دهان بر گرفت و زود پرید

بر درختی نشست در راهی
که از آن می گذشت روباهی

روبه پر فریب و حیلت ساز
رفت پای درخت و کرد آواز

گفت: به به، چقدر زیبایی
چه سری، چه دمی، عجب پایی

پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ

گر خوش آواز بودی و خوشخوان
نبدی بهتر از تو در مرغان

زاغ می خواست قار قار کند
تا که آوازش آشکار کند

طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


و اما بشنوید از یه کلاغ دیگه که بعدها اونهم با چه ترفندی انتقام کلاغ کلاس سوم ابتدایی رو از روباه مکار می گیره:

روباهی با موبایلش ور می رفت ...

کلاغه از بالای درخت گفت:

اگه پایین آنتن نمیده بده بالا برات بگیرم

روباه از همه جا بی خبر موبایل رو داد ...

و کلاغ گفت:

این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


این داستان اونقدر جالب و شیواست که برخی نویسندگان، شاعران و حتی
طنزپردازان عزیز نگاه های مشابهی نسبت به اون داشته اند که جالب توجه است:

شعر روباه و کلاغ این دوره و زمانه:

زاغکی قالب پنیری دید
از همان پاستوریزه های سفید!

پس به دندان گرفت و پر، وا کرد
روی شاخ چنار مأوا کرد

اتفاقا از آن محل روباه
می گذشت و شد از پنیر آگاه

گفت: اینجا شده فشن تی وی!
چه ویوئی! چه پرسپکتیوی!

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

محشری در تناسب اندام
کشته ی تیپ توست خاص و عوام!

دارم ام پی تیریه آوازت (mp3)
شاهکار شبیه اعجازت

ولی اینها کفاف ما ندهد
ای به آواز شهره در دنیا

یک دهن میهمان بکن ما را
که سری از سخنوران این دوران

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

زاغ، بی وقفه قورت داد پنیر!
آن همه حیله کرد بی تأثیر

گفت کوتاه کن سخن لطفا!
پاس کردم کلاس سوم من!


شعر روباه و کلاغ به لهجه یک آبادانی خوش ذوق:

زاغکی بر درخت نخلی فلافل میخورد
روباهی اومد و گفت: ها وولک چه بالی، چه دمی

عجب عینک ریبونی! مشکی رنگ عشقه
دمت گرم یه دهن سیمو بوخون

زاغ فلافل را گذاشت زیر بغلش و گفت:
دهنت سرویس مو خودوم کلاس سومم

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


جای شکرش باقیست که سادگی در حد اون قدیما دیگه وجود خارجی نداره و فریبکاری هم در این دوره و زمانه چندان بکر و ناشناخته نیست و تحت هر شرایطی دست فریبکار و حیله گر رو خواهد شد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


لطفا نظر بدهید. ممنون
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
موضوعات مرتبط: .....خنده بازار , شعر و ادبيات , .....شعر فارسي , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید .دادن نظر را فراموش نکنید. خوش ساعات لار